قــَد ِ خآموشی ِ یکـ زیرگـذر غمگینــَم ـ ـ ـ ~
+ طاهره خنیا
پ ن : یکـ نفـر آدمَم و چند نفـر غمگینــَم
در زندگی ؛
ما همیشه منتظر چیزی هستیم !
منتظـــــر آرزویی که اتفـــــــآق بیـــفتـَد
منتظــــــر ملـآقآتـــ ِ شخـــص ِ مورد نظــــرمآن
منتظـــــــــر اینکه مشکلآتـــ حــــــل شوند .... !
هنگآمی که به آن سرعتی که مآ انتظآرش رآ دآریم اتفآق نمی اُفتَد
نآ اُمیـــد شدن بسیـــآر آســـــآن استــ ! امآ شمـآ بآید متوجـه بآشید
لحظه ای که شمآ دعآ کرده اید خدآوند زمآنی رآ برآی تحقق ِ آرزوـهآی شمآ تنظیم می کند
زمآن مشخص برآی شفآی شمآ وجود دآرد .. برآی ارتقـــآ یآفتن .. برآی پیشرفتـــ
ممکن استـــ فردآ ، یکـ هفته دیگر و یآ پنج سآل دیگر از تآریخ امروز بآشد
امآ هنگآمیکه درکـ نمآیید زمآن آن از قبل تعیین شده استــ
تمــــــآم ِ فشـــار ـهآ از شمـــــآ بردآشتـه می شـــــــــــود
آرآم خوآهید بود و مضطربــ و نگرآن زندگی نخوآهید شد
متعجبـــ نخوآهید بود « آیآ اتفــــآق خوآهـد افتــآد ؟»
آرآم خوآهیــد بود و از زندگـی لذتـــ خوآهیــد بـُرد
و آگآه از اینکه تمآم ِوعده ـهآ توسط ِخآلق هستی
از قبل برنآمه ریزی شده استـــ
در حقیقتـــ شمآ بآ تکیه بر
ایمــــآن و صبــــر
به آرزوـهآ و
خوآسته
ـهآیتآن
می
ر
س
ی
د
پ ن 1 : پروردگآرآ صدآیَت میزنم بآ دستآنی رو به آسمآن . . . اجآبتَم کن ـ ـ
پ ن 2 : خدآیآ تو میدآنی آنچه رآ که من نمی دآنم
و در دآنستن ِ تو آرآمشی ـستـــ و در ندآنستن ِ من تلآطم ـهآ
تو خود بآ آرآمشَتــــ تلآطمَم رآ آرآم کن ـ ـ ـ